روی یک طاقچه سنگی میون دو قاب رنگی بودن من وتو با هم داره تصویر قشنگی عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالی از غم حتی در مرگ تن من نمی گیره رنگ ماتم
زدرد عشق توبا کس حکایتی که نکردم چرا جفای تو کم شد؟شکایتی که نکردم !!!
هر گز ندیدم بر لبی لبخند زیبای تو را هر گز نمی گیرد کسی در قلب من جای تو را
عشق را دوست دارم ولی نه در قفس
بوس را دوست دارم نه در هوس
تو را دوست دارم تا آخرین نفس
عهد کردم اگر بوسه داد توبه کنم... بوسه ای داد؛ چو برداشت لب از روی لبم، توبه کردم که دگر توبه بی جا نکنم
گر هیچ مرا در دل تو جاست بگو گر هست بگو نیست بگو راست بگو
مردن آن نیست که در سینه ی خاک دفن شوم
مردن آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم
من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد به من،من خودم بودم
و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید..
هر كسی هم نفسم شد دست آخر قفسم شد . من ساده به خیالم كه همه كاروكسم شد. اون كه عاشقانه خندید خندهای من دزدید زیر چشمه مهربونی خواب یك توطئه میدید.
وقتي گلدون خونمون شکست !! پدرم گفت: قسمتمان این بود... مادرم گفت:هيف شد... خواهرم گفت: قشنگ بود... داداشم گفت : کاش دوتا داشتيم...... اما وقتي دل من شکست کسي به فکرش نبود !!
داشتم یک دل و آن هم به تو كردم تقدیم بیش از این از من مسکین چه تمنا داری
i love ZAHRA